دیگه دیره

ساخت وبلاگ

چقد برای یه دختر سخته ک تو سن جوونی بهش بگن شانس زنده موندن از عملت فقط 10درصد

چقد سخته که وقتی داره ازت خداحافظی میکنه چشاش پر از اشک میشه میگه شاید دیگه ندیدمت.حال وحشتناکی وقتی شمارش معکوس عمرت شروع میشه.

نمیدونم حکمت خدا چیه.امیدوارم خوب بشه.

دیگه دیره...
ما را در سایت دیگه دیره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohadesehjan بازدید : 85 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 11:58

چندسال پیش وقتی یه روز یکی بهم پیشنهاد داد ک ب خاطر مشکلم برم دکتر اول خوشحال شدم ولی وقتی با شخصیت مزخرف و پلشت دکتر اشنا شدم روزی چند بار ب اون فرد فحش دادم .

ولی الان بعد چند سال باز دیدمش یه جورایی احساس کردم من اشتباه کردم ک اینجوری قضاوتش کرردم شاید هر کس تو اون موقعیت او بود این کار و میکرد.ولی ب هر حال از پلشتیش نمیشد گذشت.

 

دیگه دیره...
ما را در سایت دیگه دیره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohadesehjan بازدید : 86 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 11:58

امروز شنبس فک نمیکردم انقد خوب پیش بره داره نتیجه میده خیره بازیام و مصمم بودنم 

کم کم دارم به اون چیزی ک میخوام می رسم.

این هدف تموم شه بعدیشم انجام میشه.

 

دیگه دیره...
ما را در سایت دیگه دیره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohadesehjan بازدید : 139 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 11:58

تو این شش سالی ک تو خونه ی خودم زندگی کردم همیشه دوست داشتم بدون هیچ دغدغه ی فکری اسوده خونه ی بابام تو اتاق خودم بخوابم .

حالا ک امشب موقعیتش پیش اومده البته با کمک انفلانزای عزیز 

فکرم درگیر سوگندمه اخه من چجوری بدون نوازش موهاش بخوابم یا بدون خروپف کردن باباش و اینکه نفساشون و تا صبح بشمارم.

 

دیگه دیره...
ما را در سایت دیگه دیره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohadesehjan بازدید : 83 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 11:58

الان حدود ده شبه ک خواب درست ندارم و فکر کردن درباره ی این مشکل ک هفت ساله دارم تحمل میکنم و هزار بار ب بن بست خوردم باز یه جورایی گذروندم اذیتم میکنه.

یاد اوری روزایی ک مچاله شدم عذابم میده واقعا نمی دونم چیکار کنم نمیدونم ب کی بگم باز برم کدوم مشاوری و تکلیف بی گناه ترین موجود این وسط چی میشه.

یه دلم میگه بمون و دربرابر خیلی چیزا روزه ی سکوت بگیر و بذار بگذره 

یه دلم میگه برو برو برو برو انقدر دور شو ک سایه کسی رو هم نبینی

 

دیگه دیره...
ما را در سایت دیگه دیره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohadesehjan بازدید : 93 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 11:58

واقعا متنفرم از این دردای مزخرفی ک میکشم و همه دکترا یه چی میگن ،این دفعه ی سومی بود ک بی دلیل درد وحشتناکی رو تو دلم احساس میکردم، انقدر شدید ب خودم میپیچیدم انگار استخونی تو تنم ندارم.البته دفعه اول ک خوشحال بودم چون قرار بود سوگندم تو بغلم بگیرم.

ولی این دودفعه برام عین مردن بود و مزخرف ترین چیز تو اون لحظه این تکه از شعر شادمهر بود ک تو مغزم هی تکرار میشد(کی با یه جمله مثل من میتونه ارومت کنه)

 

دیگه دیره...
ما را در سایت دیگه دیره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohadesehjan بازدید : 86 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 11:58

از روزی ک مادرش و از دست داد سعی کردیم باهاش جوری رفتار کنیم انگار ک اتفاقی نیفتاد ولی امشب  وقتی خواست واسه دل خودش لباس عروس بپوشه سخت تربن کار دنیا بود ک جلوش گریه نکنم.اخه رعنای من یه جورایی پاره تنمه چقد سخت ناراحتیشو ببینی نتونی براش کاری بکنی

فقط از خدا یه صبر گنده واسش میخوام

 

دیگه دیره...
ما را در سایت دیگه دیره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohadesehjan بازدید : 76 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 11:58

دلم لک زده واسه یه سفر اونم تنها بدون سوگند حتی بدون نگرانی های مادرانه واقعا کاش جور بشه بتونم بعد از اینهمه گرفتاری تو این مدت یکم ب خودم و مغزم قلبم استراحت حسابی بدم.

دیگه دیره...
ما را در سایت دیگه دیره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohadesehjan بازدید : 91 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 11:58